این ترجمه یک بروشور از مرکز بهداشت دانشگاه است. مطلب کمی طولانیست. اگر میخواهید ببینید ارزش خواندن دارد یا نه پیشنهاد میکنم بخش "حقوق اولیه در یک رابطه " را در پایان مطلب بخوانید و ببینید آیا در روابط شما این حقوق رعایت میشود یا نه.
سو استفاده احساسی چیست؟
سواستفاده رفتاریست که طراحی شده برای کنترل و مطیع کردن انسانی دیگر به وسیله استفاده از ترس٬ تحقیر و توهین لفظی یا خشونت فیزیکی. سو استفاده احساسی نوعی از سو استفاده است که به جای فیزیکی احساسی باشد و میتواند شامل هرنوع سو استفاده لفظی٬ انتقاد دائم٬ یا تکنیک های ماهرانه تر مانند ارعاب٬ کنترل(manipulation) یا همیشه ناراضی بودن باشد.
سو استفاده احساسی مانند شستشوی مغزی میباشد چرا که به طور سیستماتیک اعتماد به نفس٬ احساس ارزشمند بودن٬ اعتماد به قضاوت شخصی٬ و خود بینی(self-concept) قربانی را خدشه دار میکند. چه این کار به صورت سرزنش کردن و تحقیر مداوم٬ و به صورت ارعاب یا در پوشش "راهنمایی"٬ "درس دادن" یا "نصیحت" باشد نتیجه یکی است. در نهایت٬ دریافت کننده سو استفاده تمام شناخت از "خود" (sense of self)و بقایای ارزشهای شخصی را از دست خواهد داد. سو استفاده احساسی تا اعماق شخصیت فرد نفوذ میکند و جراحت هایی به جای میگذارد که ممکن است بسیار عمیق تر و پایدارتر از جراحت های سو استفاده فیزیکی باشند.
انواع سو استفاده احساسی
سو استفاده احساسی میتواند اشکال بسیار متفاوتی به خود بگیرد. سه فرم کلی رفتار سو استفاده شامل پرخاشگری٬ انکار(denying) یا کوچک کردن میباشد.
پرخاشگری(Aggressing)
صورتهای پرخاشگر سو استفاده میتواند شامل توهین کلامی(name calling)٬ متهم کردن٬ سرزنش کردن٬تهدید٬ و دستور باشد. رفتارهای پرخاشگرانه معمولا مستقیم و واضح هستند. موقعیت بالادستی که سو استفاده کننده با قضاوت کردن یا بی اعتبار کردن دیگری برای خودش فرض میکند تساوی و استقلال فردی را که لازمه یک ارتباط سالم بین دو بزرگسال است از بین میبرد. رابطه با الگوی والد-کودک (parent-to-child ) ( که در تمام سو استفاده های لفظی رایج است) از همه وقتی واضح تر است که سو استفاده کننده رفتار پرخاشگر داشته باشد.
سواستفاده های پرخاشگرانه میتواند فرم غیر مستقیم تری هم داشته باشد انقدر که اسم "کمک" هم به خود بگیرد. انتقاد٬ نصیحت٬ راه حل ارائه دادن٬ آنالیز کردن٬ تفحص٬ و زیر سئوال بردن شخص دیگر همه ممکن است تلاشهای صادقانه برای کمک کردن باشند. اما در بعضی اوقات این رفتارها ممکن است تلاشی برای کوچک کردن٬ کنترل٬ یا پست کردن(demean) به جای کمک کردن باشند. لحن نهفته قاضی گونه "من از همه بهتر میدانم" که سو استفاده کننده در این موقعیتها استفاده میکند نا مناسب است و یک وضعیت نابرابر را در رابطه ای هم شان به وجود می آورد.
انکار(Denying)
بی اعتبار کردن(invalidating) میکوشد تا دیدگاه قربانی را نسبت به جهان اطرافش تحریف کند یا تحلیل ببرد. بی اعتبار کردن زمانی رخ میدهد که سو استفاده کننده نمیخواهد یا نمیتواند واقعیت را بپذیرد. به عنوان مثال قربانی با سو استفاده چی در باره یک زمانی که او را با الفاظ زشت خطاب کرده رو در رو میشود و سو استفاده کننده ممکن است پافشاری کند که: " من هیچ وقت همچین حرفی نزدم"٬ " اصلا معلومه راجع به چی حرف میزنی؟" و غیره.
دریغ کردن(withholding) نوع دیگری از انکار کردن است. دریغ کردن شامل خودداری از گوش کردن٬ خود داری از برقراری ارتباط٬ و قهر کردن (emotionally withdrawing) به عنوان تنبیه باشد. از این بعضی وقتها به عنوان تنبیه ساکت(silent treatment) نام برده میشود.
مقابله کردن(countering) زمانی پیش می آید که سو استفاده کننده قربانی را به عنوان ادامه ای از خودش میبیند و هر نظر یا احساساتی را که با مال خودش تفاوت داشته باشد منکر میشود.
کوچک کردن(Minimizing)
کوچک کردن فرم ضعیف تر انکار کردن است. در هنگام کوچک کردن سو استفاده ممکن است انکار نکند که قضیه ای اتفاق افتاده اما تجربه احساسی و عکس العمل قربانی را زیر سئوال ببرد. جمله هایی مانند "تو زیادی حساسی" یا " داری غلو میکنی" یا " چقدر گنده اش میکنی" همه تلویحا بیانگر این نکته هستند که احساسات شنونده غلط هستند و نباید مورد اعتماد قرار بگیرند.
بدیهی جلوه دادن(trivializing) وقتی اتفاق می افتد که سو استفاده کننده میگوید که کاری که شما کرده اید یا مطلبی که گفته اید بی نتیجه و بی اهمیت است. بدیهی جلوه دادن فرم ضعیف تری از کوچک کردن است.
انکار کردن و کوچک کردن به خصوص میتوانند بسیار صدمه بزنند. علاوه بر کم کردن اعتماد به نفس و ایجاد کشمکش٬با بی اعتبار کردن واقعیت٬ احساسات٬ و تجربه ها میتوانند در نهایت شما را به شک کردن یا بی اعتمادی به دیدگاهها و احساساتتان هدایت کنند.
فهمیدن رابطه های ناسزاوار(Abusive)
هیچ کس دلش نمیخواهد در یک رابطه ناسزاوار باشد اما آنهایی که به وسیله یکی از والدنیشان یا شخص مهم دیگری مورد سو استفاده لفظی قرار میگرفته اند اغلب دچار رابطه های مشابه در دوران بزرگسالی میشوند. اگر یکی از والدین تمایل به تعریف کردن احساسات و تجربه های شما داشته ممکن است شما یاد نگرفته باشید که چطور خودتان استانداردهایتان را تعریف کنیدُ و احساسات و عقایدتان را ارزیابی کنید. در نتیجه نقش کنترل کننده و تعریف کننده ای که شخص سو استفاده گر ایفا میکند ممکن است برای شما آشنا یا راحت باشد اگرچه که مخرب است.
قربانیان سو استفاده اغلب با احساسات بی قدرتی٬ رنجیده بودن٬ ترس٬ و عصبانیت دست و پنجه نرم میکنند. جالب اینجاست که سو استفاده کننده ها هم اغلب با همین احساسات در نبرد هستند. سو استفاده کننده ها هم ممکن است در محیط هایی با روابط ناسزاواز بزرگ شده باشند و یادگرفته اند تا از سو استفاده به عنوان راهی برای مدیریت احساسات بی قدرتی٬ رنجیده بودن٬ ترس و عصبانیتشان استفاده کنند.
درنتیجه سو استفاده کننده ها هم ممکن است جذب افرادی شوند که احساس بیچارگی میکنند یا یاد نگرفته اند که به احساسات و عقایدشان بها بدهند. این به سو استفاده کننده اجازه میدهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری داشته باشد و بتواند از رویارویی با احساسات و خودبینی اش فرار کند.
فهمیدن الگوی حاکم بر رابطه شما٬ علی الخصوص انهایی که با افراد خانواده و سایر افراد مهم زندگیتان دارید٬ اولین قدم در راه تغییر است. عدم شفافیت در مورد اینکه با چه کسی در رابطه هستید ممکن است به صورتهای مختلف ظهور کند. به عنوان مثال ممکن است شما در بعضی از موارد یک سو استفاده گر و در بعضی دیگر قربانی باشید. ممکن است کشف کنید که در روابط عاشقانه تان غالبا مورد سو استفاده قرار میگیرید و به شریکتان اجازه میدهد تا شما را تعریف و کنترل کند. اما در دوستی ها ممکن است با قهر کردن٬ کنترل کردن٬ "کمک کردن" به دیگران٬ و غیره نقش سو استفاده کننده را بازی کنید. شناختن خودتان و فهمیدن گذشته تان میتواند از پیدایش دوباره سو استفاده در زندگیتان جلوگیری کند.
آیا با خودتان رابطه ای ناسزاوار دارید؟ (Are you abusive to yourself)
اغلب اوقات ما به افراد اجازه میدهیم که با ما طوری رفتار کنند که فکر میکنیم باید با ما رفتار شود. اگر خودمان را تحقیر کنیم و خودمان را کوچک ببینیم ممکن است شریکی انتخاب کنیم که این تصویر را به ما منعکس میکند. اگرما راغب هستیم که رفتار منفی دیگران را تحمل کنیم٬ یا با دیگران بد رفتار میکنیم٬ احتمال دارد که با خودمان هم همینطور بد رفتاری میکنیم. اگر شما سو استفاده گر یا قربانی هستید ممکن است بخواهید که در باره درمان آن فکر کنید. با خودتان چطور حرف میزنید؟ آیا افکاری مانند "چقدر احمقم!" یا " هیچ وقت نمیتونم یه کار درست انجام بدم" تفکر غالب شما هستند؟ یاد گرفتن اینکه خودمان را دوست داشته باشیم و از خودمان مراقبت کنیم اعتماد به نفس را افزایش میدهند و احتمال اینکه یک رابطه سالم و نزدیک برقرار کنیم را بیشتر میکند.
حقوق اولیه در یک رابطه
اگر قبلا درگیر یک رابطه ناسزاوار بوده اید ممکن است ایده روشنی از اینکه یک رابطه سالم چگونه است نداشته باشید. حقوق زیر حقوق اولیه شما و شریکتان در یک رابطه هستند:
حق نیت خیر از طرف دیگری
حق حمایت عاطفی
حق اینکه حرف شما از طرف دیگری گوش داده شود و پاسخ مودبانه شنیدن
حق داشتن عقاید شخصی حتی اگر با عقاید شریکتان تفاوت داشته باشد.
حق اینکه احساسات و تجربه هایتان به رسمیت شناخته شوند.
حق شنیدن یک معذرت خواهی صادقانه برای هر جک و شوخی که احساسات شما را رنجانده باشد.
حق شنیدن یک جواب واضح و مفید در مقابل سئوالات یا دل مشغولی هایی که برحق به شما مربوط میشوند.
حق یک زندگی فارغ از سرزنش و تهمت.
حق یک زندگی فارغ از انتقاد و قضاوت.
حق اینکه از کار و علائق شما با احترام یاد شود.
حق تشویق شدن.
حق زندگی فارغ از تهدیدهای فیزیکی و احساسی.
حق زندگی فارغ از عصبانیت و طغیان غضب.
حق اینکه با الفاظی که ارزش شما را زیر سئوال میبرند خطاب نشوید.
حق اینکه با احترام از شما تقاضا شود نه اینکه به شما دستور داده شود.
چه میتوانید بکنید؟
اگر رابطه هایی که اینجا شرح داده شدند برای شما آشنا هستند بهتر است ۱. سواد خودتان را در مورد رابطه های ناسزاوار بالا ببرید. ۲. از یک مشاور کمک بگیرید. یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا اثرات یک رابطه ناسزاوار را درک کنید و راههای سلامت تر ارتباط با دیگران را یاد بگیرید و به خودتان بیشتر اهمیت بدهید.